شعر در مورد
خداحافظی,شعر در مورد خداحافظی از دوست,شعر در مورد خداحافظی از حافظ,شعر
در مورد خداحافظی از عشق,شعر در مورد خداحافظی با دوستان,شعر در مورد
خداحافظی با معلم,شعر در مورد خداحافظی با دوست,شعر در مورد خداحافظی
بازنشستگی,شعر در مورد خداحافظی,شعر در مورد خداحافظ,شعر در باره خداحافظی
دوست,شعری درمورد خداحافظی دوست,شعر در مورد وداع با دوستان,شعر درباره
خداحافظی با معلم,شعر درباره وداع با دوست,شعری در مورد خداحافظی,شعری در
مورد خداحافظی,شعر نو در مورد خداحافظی,بیت شعر در مورد خداحافظی,شعر زیبا
در مورد خداحافظی,شعر کوتاه در مورد خداحافظی,شعر طنز در مورد خداحافظی,شعر
عاشقانه در مورد خداحافظی,شعر خداحافظی,شعر خداحافظی کوتاه,شعر خداحافظی
از دوستان,شعر خداحافظی عاشقانه,شعر خداحافظی از مهد کودک,شعر خداحافظی
تلخ,شعر خداحافظی رسمی,شعر خداحافظی برای کودکان,شعر خداحافظی از پیش
دبستانی,شعر خداحافظی از همکاران,شعر کوتاه خداحافظی از دوستان,شعر
خداحافظی کوتاه,شعر های کوتاه خداحافظی,شعر کوتاه خداحافظی عاشقانه,متن شعر
کوتاه خداحافظی,شعر خداحافظی از دوست,شعر خداحافظی از دوست,شعر خداحافظی
دوستان,شعر خداحافظ دوستان,شعر زیبا برای خداحافظی از دوستان,شعر خداحافظی
با دوستان,شعر خداحافظی از یک دوست,شعر برای خداحافظی از دوست,شعر خداحافظی
عاشقانه,شعر عاشقانه خداحافظ,شعر های خداحافظی عاشقانه,شعر برای خداحافظی
عاشقانه,شعر عاشقانه خداحافظی تلخ,شعر خداحافظی عاشق از معشوق,شعر خداحافظی
عاشق,شعر عاشقی خداحافظی,شعر خداحافظ مهد کودک,شعر خداحافظی مهد کودک,شعر
خداحافظی با مهد کودک,شعر خداحافظی برای مهد کودک,شعر خداحافظی در مهد
کودک,شعر کودکانه خداحافظی از مهد,شعر خداحافظی تلخ محسن چاوشی,شعر
خداحافظی تلخ چاووشی,متن شعر خداحافظی تلخ محسن چاوشی,متن شعر خداحافظی
تلخ,متن شعر خداحافظی تلخ چاوشی,شعر به خداحافظی تلخ تو سوگند,دانلود شعر
خداحافظی تلخ,متن شعر خداحافظی تلخ چاووشی,دانلود شعر خداحافظی تلخ محسن
چاووشی,شعر برای خداحافظی رسمی,شعر خداحافظی کودکانه,شعر خداحافظی
کودکان,شعر خداحافظ کودکانه,شعر خداحافظی از پیش دبستان,دانلود شعر
خداحافظی از پیش دبستانی,شعر خداحافظ پیش دبستانی,شعر خداحافظی برای پیش
دبستانی,شعر خداحافظی پیش دبستان,متن شعر خداحافظی پیش دبستانی,شعر
خداحافظی برای پیش دبستان,شعر برای خداحافظی از همکاران,شعر خداحافظی از
همکار,شعر خداحافظی با همکاران
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خداحافظی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
شب روی شانه من خواب می بیند
و شب پره ها از من و شب
با تردید می گذرند
و او که بهترین آرزوها را برایم داشت
هفده بار بیشتر از من
خداحافظی را آزموده است
و این فاصله ای نیست
که با دعا و دویدن پر شود
«تسبیح مادربزرگ گم شده…»
و من عجیب خوابم می آید.
فصل ها
رنگ به رنگ
در لباست جا به جا می شوند
از آستینت
جنگلی روییده است
و هزار باغ پنهان
در سینه داری
تا همیشه برای خداحافظی
از لباست
برف ببارد
آدم های کمی هستند که می دانند،
تنهایی ِ یک نفر حرمت دارد .
همین طور بی هوا سرشان را پایین نمی اندازند
و بپرند وسط تنهایی آن فرد..!
چون خوب می دانند که اگر آمدند،
باید بمانند؛
تا آخرش باید بمانند؛
آنقدر که دیگر تنهایی وجود نداشته باشد .
وگرنه مسافرها همیشه موقع خداحافظی،
تنهایی را هزار برابر می کنند…!
به یاد تو هستم
کاش
خداحافظی نمیکردی و میرفتی
من عمری خداحافظی تو را
به یاد داشتم
پاییز پشت پنجره
استوار ایستاده است
مرا نظاره میکند
که چرا من
هنوز جهان را ترک نکردهام
من که قلب فرسوده دارم
من که باید با قلب فرسوده
کم کم تو را فراموش کنم!
هرگز نگو خداحافظ!
خداحافظی با تو
سلام گفتن به در به دری هاست
و در آغوش کشیدن
تمام تنهایی ها،
ترس ها،
سرگشتگی ها…
هرگز نگو خداحافظ!
خداحافظی با تو،
منجمد شدن قلب هجده ساله ای ست
که نام تو را آواز می داد
به تپیدن های خود…
نامه ای که نوشته ای
هرگز نگرانم نمی کند
گفته ای بعد از این دوستم نخواهی داشت
اما، نامه ات چرا اینقدر طولانی است؟
تمیز نوشته ای، پشت و رو و دوازده برگ!
این خودش یک کتاب کوچک است
هیچ کس برای خداحافظی
نامه ای چنین مفصل نمی نویسد.
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
مثل بوسه ی پیش از خداحافظی
تکلیفت روشن نیست
من چقدر ساده ام
که هنوز فکر می کنم
روزهای آخر پاییز
تمام طلسم ها باطل می شود
و تو مرا فتح خواهی کرد.
خداحافظ ای چشمه روشنایی
خداحافظ ای قربت و آشنایی
خداحافظ ای قصه ناتمامم
خداحافظ ای روح خواب و خیالم
خداحافظ ای خواب شیرین مــن
خداحافظ ای عشق دیرین من
خداحافظ ای سربـــه سر زندگی
خداحافظ ای دین و آیین مـــن
خداحافظ ای شادی لحظه هایم
خداحافظ ای مهربان خیالم
خدا حافظ ای راز پنهان قلبم
خداحافظ ای شادمانی هر دم
خداحافظ ای اشک جاری ز چشمم
خداحافظ ای عشق پاک سرشتم
خداحافظ خداحافظ ، عزیزِ مهربانِ من
تو ای تنها ستاره در تمامِ کهکشانِ من
خداحافظ خداحافظ سرآغازِ کتابِ من
تو ای مرموزِ راز آلود ، سوالِ بی جوابِ من
خداحافظ ای ناله های شبانه
خداحافظ ای عاشق بی بهانه
خداحافظ ای شور عشق و جدایی
خداحافظ ای لحظه ی آشنایی
خداحافظ خداحافظ ، ای عشقِ جاوِدانِ من
همیشه همدم و همراز ، تو ماهِ آسمانِ من
خداحافظ خداحافظ سیَه چشمِ سیه گیسو
تو که قلبِ مرا کردی به سحرِ چشمِ خود جادو
خداحافظ ای شوکت بودنـــــــــم
خداحافظ ای مهر زرین مـــن
خداحافظ ای خنده و گریــــــه ام
خداحافظ ای سوگ دیرین مـن
خداحافظ خداحافظ ، تو ای زیباتر از رویا
خداحافظ خداحافظ ، تو ای آبی تر از دریا
خداحافظ خداحافظ ، تو ای جاری مثالِ رود
خداحافظ خداحافظ ، همیشه تا ابد بدرود
خداحافظ ای برگ پاییزی راه
خداحافظ ای بودنت گاه و بی گاه
خداحافظ ای برده ی بیقراری
خداحافظ ای ساز ناسازگاری
خداحافظ ای اشک شبهای هجـــر
خداحافظ ای رخنه در دین من
خداحافظ ای بیم و امیـــــــد دل
خداحافظ ای وهم رنگین مــــن
خداحافظ ای ناشر دفتر درد
خداحافظ ای دوری ام در دلت سرد
خداحافظ ای صاحب این دل من
تو را می سپارم به این خالق تن
خداحافظ ای ماه شب های تارم
خداحافظ ای درد جانسوز جانم
خداحافظ ای عشق روزای خوبم
خداحافظ ای شور و شوق حضورم
منو ببخش تنهام نزار ، برای آخرین بار
تنهام نزار ، بی من نرو ، نگو خدانگهدار
خدانگهدار عزیزم اما نمیشه باورم
توی چشام نگاه نکنی این لحظه های آخرم
آخه چطور دلم بیاد چشاتو گریون ببینم ؟
میروم شاید کمی حال شما بهتر شود
میگذارم با خیالت روزگارم سر شود
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار
منو از خاطره کم کن ٬ تا ابد خدا نگهدار
میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی
ولی هیچوقت نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری
که با خداحافظی بعضی ها از چشمت جاری میشه
رفتی اما دل من مانده برِ دوست هنوز
میبرم جسمی و جان در گرو توست هنوز
من که زندگیمو باختم ، واسه یه لحظه دیدنت
نزار بازم دل بپوسه ، دوباره وقت رفتنت
باران باشد ،
تو باشی ،
یک خیابان بی انتها باشد ،
به دنیا میگویم :
خداحافظ
واپسین لحظه دیدار ،
منو دست گریه نسپار ،
توی تردید شب خدا نگهدار ،
اگه خوابم اگه بیدار ،
تو ی این فرصت تکرار ،
بگو عاشقی برای آخرین بار
هنوز نیامده ای خداحافظ ؟ تقصیر تو نیست ،
همیشه همین گونه بوده ،
برو اما من پشت سرت نه دست که دل تکان می دهم
ترا از دور می بوسم به چشمی تر خداحافظ
مرا باور نکردی می روم دیگر خداحافظ
مرا لایق ندیدی تا بپرسی حال و روزم را
برو با دیگران ای بی وفا دلبر خداحافظ
خداحافظ ای ماه شبهای تارم
خداحافظ ای درد جانسوز جانم
خداحافظ ای عشق روزای خوبم
خداحافظ ای شور و شوق حضورم
آمدی چه زیبا ، گفتم دوستت دارم چه صادقانه ، پذیرفتی چه فریبنده ،
نیازمندت شدم چه حقیرانه ، به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی چه ناجوانمردانه ،
واژه غریب خداحافظ به میان آمد چه بی رحمانه ، و من سوختم چه عاشقانه
میگویم سلام ، هیچکس جوابم را نمیدهد ،
پس خدانگهدار میگویم شاید از سر اتفاق ،
یک نفر دست هایش تکان بخورد .
بیخودی متاسف نباش
تو آمده بودی که بروی اصلا!
تو چه می دانی چه ترسی ست
ترس از کوچه ی بعد از خداحافظ ؟
این قصه هم رسیده به پایان خداحافظ
جان شما و خاطره هامان خداحافظ
من میروم بدون تو اما دعایم کن
در اولین تراوش باران خداحافظ
خداحافظ برای تو چه آسان بود
ولی قلب من از این واژه لرزان بود
خداحافظ برای تو رهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت
طعم ِ خیس ِ اندوه و اتفاق ِ افتاده
یک … آه ! … خداحافظ یک فاجعه ی ساده
خالی شدم از رویا ، حسی منو از من برد
یه سایه شبیه من ، پشت پنجره پژمرد
خدا لعنت کند بر واژه ها حتی خداحافظ !
که یعنی آتشی افتاده در من با خداحافظ !
سکوت افتاده مثل رعشه ای بر استخوانهایم
شبیه موج سرد ساحل دریا خداحافظ
خداحافظ طلوعم
خداحافظ غروبم
خداحافظ تو ای تنها امیدم
میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی
ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری
که با خدا حافظی بعضی ها از چشمت جاری میشه
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار
منو از خاطره کم کن ٬ تا ابد خدا نگهدار
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از این دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
روزی صد بار با هم خداحافظی می کردیم اما افسوس معنای
خداحافظی را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم
میروم شاید کمی حال شما بهتر شود
میگذارم با خیالت روزگارم سر شود
خدا حافظ برای همیشه
تو رفتی شاخه عشقم شکسته
به چشمم شبنم حسرت نشسته
نگاهی هم نکردی وقت رفتن
نگاهی که سراسر اشک بسته
گفتی محبت کن برو
باشد خداحافظ ولی
رفتم که تو باور کنی
دارم محبت می کنم
خدا حافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو بر گردم
نشد تا بغض چشمات رو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بردارم
بعضی آدم ها
با خداحافظی تمام نمی شوند . . .
تو دست تکان می دهی
و من تو را میان جمعیت پیدا میکنم
چه خوش خیالم نفهمیدم
تو خداحافظی میکردی
برایِ بارِ هزارم می خوانم :
آقای مسافر قادرم شما را با چهارده شاخه گلِ سرخ
یک جلد دیوانِ حافظ ویا به عددِ سالِ تولدتان ، بوسه ؛
از رفتن منصرف کنم ؟ آیا قادرم ؟
نامه ای که نوشته ای
هرگز نگرانم نمی کند
گفته ای بعد از این دوستم نخواهی داشت
اما، نامه ات چرا اینقدر طولانی است؟
تمیز نوشته ای، پشت و رو و دوازده برگ!
این خودش یک کتاب کوچک است
هیچ کس برای خداحافظی
نامه ای چنین مفصل نمی نویسد.
طعم ِ خیس ِ اندوه و اتفاق ِ افتاده
یک … آه ! … خداحافظ یک فاجعه ی ساده
خالی شدم از رویا ، حسی منو از من برد
یه سایه شبیه من ، پشت پنجره پژمرد
وقتی قرار است بروی، دل دل نکن …
منتظر نمان
هیچ اتفاقی ماندگارت نمی کند
ماندن
اشتباهِ من بود.
باید وقتِ آخرین خداحافظی
من اول شلیک میکردم!
زیر آوار آخرین حرفت،
جا مانده ام
لعــــــــــــــــــنتی نمی دانی *خداحافظت *
چند ریشتر بود !!!
بیخودی متاسف نباش
تو آمده بودی که بروی اصلا!
تو چه می دانی چه ترسی ست
ترس از کوچه ی بعد از خداحافظ؟
به یاد تو هستم
کاش
خداحافظی نمیکردی و میرفتی
من عمری خداحافظی تو را
به یاد داشتم
این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم
خداحافظ نا مهربون میخوام ازت دل بکنم
سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم
این جمله رو اینقد میگم تا که فراموشت کنم
همیشه از همان ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس خداحافظی
را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد
خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .
فکر میکردم آنقدر از نگاهم بیزار شده ای که دور دور رفته ای…
اما دور شده بودی تا پا به پا شدنت را نبینم…و اشکهای
خداحافظی را !!
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات باشد، قبول…لااقل این نکته را بدان:
آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم
در سینه می تپید،
دلم بود…
نا مهربان.. خداحافظ
پرستو ها چرا پرواز کردید
جدایی را شما آغاز کردید
خوشا آنانکه دلداری ندارند
به عشقو عاشقی کاری ندارند
خداحافظ برای تو رهایی
برای من فقط درد جدایی
خداحافظ برای تو چه آسان
ولی قلبم ز واژه اش چه سوزان
خداحافظ طلوعم
خداحافظ غروبم
خدا حافظ تو ای تنها امیدم
خداحافظ تو ای تنها امیدم . . .
خدانگهدار عزیزم اما نمیشه باورم
توی چشام نگاه نکنی این لحظه های آخرم
آخه چطور دلم بیاد
چشماتو گریون ببینم . . .
میروم شاید کمی حال شما بهتر شود
میگذارم با خیالت روزگارم سر شود
خدا حافظ برای همیشه
رو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !
تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …
برو با یک « من» دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !
میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی
ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی
رو بگیری که با خدا حافظی بعضی ها از چشمت جاری میشه . . .
گفتی محبت کن برو
باشد خداحافظ ولی
رفتم که تو باور کنی
دارم محبت می کنم . . .
اگه گفتم خداحافظ، نه اینکه رفتنت ساده است
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده است
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها
بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا
خدا حافظ گل لادن تموم عاشقا باختند
ببین گریه هام از عشق چه زندونی برام ساختن
خدا حافظ گل پونه گل تنهای بی خونه
لا لایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه
تو این رویای سر در گم خدا حافظ گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی تو دست سرد این مردم
خدا حافظ گل پونه که بارونی نمیتونه
طلسم رو بر داره از این پاییز دیوونه
خدا حافظ
پیام من
کلام من
خدا حافظ تو ای تنها سلام من
خداحافظ طلوع من غروب من
خداحافظ تو ای محبوب خوب من
گفتی خدا حافظ
گفتم نمی خواهی مرا؟ باشد نخواه
اما ای کاش می گفتی چرا؟
خداحافظ همیشه سخت ترین کلمه است برای بازگفتن…
بر لب که بیاید دیگر باید رفت ! … می روی ؟
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!
واپسین لحظه دیدار ، منو دست گریه نسپار ، توی تردید شب خدا نگهدار ،
اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار ، بگو عاشقی برای آخرین بار
شعر بسیار زیبا از فاضل نظری در مورد خداحافظی
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند نشد
( فاضل نظری )